این مطلب رو از انجمن هواداران دابل جونیا برداشتم از بس خنده دار بود دلم نیومد تنها بخندم

اگه بچه هایه اس اس و با زور پدر جان یا مادرجان ببری مسجد:

هیون:وقتی میبینه که شما دارید چادر سر میکنید میگه این پارچه هه چیه انداختی رو خودت؟ شبیه روح شدی بعدش که شما میرید تو قسمت زنونه دنبال شما میاد و بعد که صدایه خانوما در میاد و آقا میفهمه که کجا اومده خم میشه تو گوشتون میگه من بیرون مسجد منتظرتم تا نیم ساعت دیگه بیا بیرون و اگه یه ذره دیر کنی میکشمت و بعد بدون شنیدن جواب شما میره بیرون

یونگی:وقتی وارد مسجد میشه و میبینه زنا چادر سر کردن میگه تو هم باید از این پارچه ها بندازی رو سرت؟ و بعد از اینکه شما براش همه چیو توضیح دادی میره میشینه پیش پدر جان و یک کتاب درام گریه دار در میاره شروع میکنه به خوندن که گریش میگیره و بقیه ی اهل مسجدم که فکر میکنن به خاطر دعاها و زیارت عاشورا داره گریه میکنه تحسینش میکنن

جونگی:وقتی میبینه شما دارید چادر سر میکنید میگه این چیه انداختی رو سرت؟ و بعد کلی مسخرتون میکنه و به شما نگاه میکنه و میگه اگه جرات داری مجبورم کن که اینو بندازم رو سرم وبعد به شما میگه یه لحظه هم ازم جدا نشو اینجا خیلی ترسناکه و وقتی بقیه ی مردا رو میبینه که دارن دم حوض وضو میگیرن میگه اینا تو خونشون حموم ندارن؟ چرا دارن اینجا آب میریزن رو خودشون و خودشونو تمیز میکنن

کیو:میشینه باهاتون در مورد اداب و روسوم ایرانی ها و مسجد حرف میزنه و بعد که همه چیو فهمید شمارو ول میکنه و میره پیش پدر جان و میشینه کنارش و هر کاری که اون انجام میده رو انجام میده

هیونگ:وقتی که میبینه شما دارید چادر سر میکنید چادرو از دستتون میکشه و میکنه سرش و به شما میگه بهم میاد؟ بعد که شما خندتون تموم شد و چادرو ازش گرفتید خواستین برین تو قسمت زنونه دست شما رو میکشه اون وقت مثل این بچه ها که دارن از مامانشون جدا میشن شما رو نگاه میکنه و میگه منو اینجا تنها نزار و شما هم دلتون نمیاد که تنهاش بزارین و پیشش میمونین

۱-   آیا می دانستید که هیون جونگ از تخم مرغ متنفره … و عمرا تو دهنش تخم مرغ نمی ذاره چه در غذا چه همین جوری …

۲-   آیا می دانستید کیو جونگ به موی حیوانات حساسیت داره و تا حدی ازشون می ترسه اما دوست داره یه روزی یدونه سگ داشته باشه …

۳-   آیا می دانستید یونگ سنگ چقدر به موهاش حساسیه وقتی به موهاش شونه می کشه اگه کمی از موهاش بریزه زودی میزنه زیر گریه …

۴-   آیا می دانستید هیونگ جون تا حالا دوچرخه سواری بلد نبوده اما به خاطر برنامه تلویزیونی که اجرا می کرده مجبور شده بره دچرخه سواری یاد بگیره …

۵-   آیا می دانستید جونگ  مین در واقع می تونه هر زبان دنیا رو اگه بخواد یاد بگیره در عرض ۳ ماه به صورت کامل یاد میگیره .. تا الان نیز چهار زبان رو بلده .. کره ای و ژاپنی و انگلیسی و چینی …(چه زبونایی هم یاد گرفته..........!)

۶-   آیا می دانستید اگه با یک پرنده خونه هیون جونگ برین هیون جونگ عمرا پاشو بذاره اون خونه .. چون از پرندگان می ترسه …

۷-   آیا می دانستید که از نظر گروه مهربون ترین و با محبت ترین فرد جونگ مین هست ..

۸-   آیا می دانستید یونگ سنگ چقدر به لباش و پوستش حساسه .. فقط کافی یک جوش روی صورتش در بیاد که واویلا …

۹-   آیا می دانستید که هیونگ جون به سختی می تونه با حیوانات رابطه برقرار کنه .. و حیوانات به سختی دوستش دارن .. اما عاشق حیواناته و یه سگ داره به نام شکلات ..

۱۰-   آیا می دانستید جونگ مین یک سگ سفید رنگ داره به نام تام دوک (( هنوزم معنی اسم سگش رو نگرفتم ))

۱۱-   آیا می دانستید کیو جونگ یک ماهی داره تو تنگ به رنگ قرمز .. هر کجا میره با خودش میبره و بالای سرش می خوابونه … منظورم ماهیشه ..(حیوون قحطیه؟؟)

۱۲-   آیا می دانستید رنگ اصلی چشم های هیون جونگ قهوه ای روشنه اما بعضی وقت ها با نور عسلی هم میشه …

۱۳-   آیا می دانستید جونگ مین در واقع باله کارکرده و بالرین هست …

۱۴-   آیا می دانستید یونگ سنگ به علت ندونستن روش خوندن ۴ سال پیش یک عمل داشته برای تار های صوتیش .. چون باعث پارشدن اونها شده …

۱۵-   آیا می دانستید هیونگ جون در ۱۴ سالگی از روی سرسره افتاده و دو روز بیهوش بوده …

۱۶-   آیا می دانستید رنگ چشم های کیو جونگ خاکستری مایل به سبزه اما بنا به دلایلی لنز قهوه ای میزنه برای پنهان کردن چشماش .. چون میگه با این رنگ چشمام .. چشمام شبیه ماره …

۱۷ -   آیا می دانستید که هیون جونگ به غذاهای تند حساسیت داره .. و وقتی می خوره تا مدت ۲۴ ساعت از درد معده رنج می بره …

۸ ۱-   آیا می دانستید یونگ سنگ عاشق ستاره ها هست و هر شب به جایی میره که همیشه میره و ستاره ها رو تماشا می کنه ..

۱۹-   آیا می دانستید کیو جونگ در ۱۷ سالگی دستیار آشپز بوده در یک رستوران ..

۲۰-   آیا می دانستید از نظر گروه شیطون ترین و فهمیده ترین هیون جونگ هست ..

۲۱-   آیا می دانستید از نظر یونگ سنگ زیبا ترین صدای گروه مال جونگ مینه و از نظر جونگ مین هم مال یونگ سنگ …

۲۲-   آیا می دانستید هیونگ جون از مدل دندوناش خوشش نمی یاد …

۲۳-   آیا می دانستید شماره پای جونگ مین ۴۷ هست مال هیونگ جون و کیو جونگ و هیون جونگ ۴۶ و مال یونگ سنگ ۴۵ هست ..(اااا ا زسایز پای من فیت 10 سایز بزرگتره!!!!!!)

۲۴-   آیا می دانستید هیون جونگ کلکسیون گیتار و ساعت رو میزی داره …

۲۵-   آیا میدانستید جونگ مین کلکسیون عروسک داره …(

۲۶-   آیا می دانستید از نظر گروه زیبا ترین قسمت سینه رو کیو جونگ داره اما هیچ وقت کیو جونگ نشون نداده …

۲۷-   آیا می دانستید بهترین نگاه از نظر گروه مال کیو جونگ و یونگ سنگ هست ..

۲۸-   آیا می دانستید از نظر گروه بهترین خنده مال جونگ مین هست …

۲۹-   آیا می دانستید هیون جونگ در گروه خودش رو زشت تر از همه میدونه اما از نظر گروه زیبا ترین صورت رو داره …(

۳۰-   آیا می دانستید هیون جونگ عاشق کل کل های جونگ مین و هیونگ جونه ..

۳۱-   آیا می دانستید هیون جونگ گرمایی بر عکس یونگ سنگ سرمایی …(عجب تفاهمی!))

۳۲-   آیا می دانستید یونگ سنگ کنف شدن رو دوست داره …

۳۳-   آیا می دانستید جونگ مین خیلی دوست داره برای عرق کف دستش چاره پیدا کنه …

۳۴-   آیا می دانستید هیون جونگ عاشق رشته چینی و کیک شکلاتی هست …(چه تفاهمی!!)

۳۵-   آیا می دانستید هیونگ جون به هیون جونگ وابسته هست چون که از وقتی که وارده گروه شده همیشه در هر لحاظ ازطرف هیون جونگ حمایت شده …

۳۶-   آیا می دانستید کیو جونگ هم چپ دسته هم راست دست … 

۳۷-   آیا می دانستید جونگ مین و هیونگ جون با هم نمی تونن و بی هم نمی تونن …

۳۸-   آیا می دانستید جونگ مین عاشق اسب هاست و یکی از لقباش هم اسبه ..

۳۹-   آیا می دانستید هیون جونگ عاشقه بارونه و هر وقت بارون می باره میره زیرش میگه این جور احساس آرامش می کنه …(بازم چه تفاهمی!)

۴۰-   آیا می دانستید گروه در بین خودشون اسم گروه رو لوبیا سبز یا نخود سبز میگن …

۴۱-   آیا می دانستید هیون جونگ حیوانی که خودش رو توصیف می کنه شیره …

۴۲-   آیا می دانستید هیونگ جون در دختر ها عاشق لب و کمرشونه و اول به اون قسمت از دختر توجه می کنه …

۴۳-ایا میدانستید یونسنگ هرجا میره از خودش عکس میندازه حافظه موبایلش از عکسای خودش پره

۴۴-ایا میدانستید اگر  قبلا یونگ سنگ هر شش ماه یکبار به دیدن مادرش میرفت حالا مادرش  مجبورش کرده هر دو هفته یکبار به مادر پدرش سر بزنه